Tuesday 9 October 2012

تو برو خود را باش!

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشقست چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکده ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و حشت

نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که چه خوبست و که زشت

نه من از پرده تقوی به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز ازل گر به کف آری جامی
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت